که ایستاده به درگاه ...؟
آن شال سبز را ز شانه ی خود بردار
*
بر گونه های تو آیا شیارها
زخم سیاه زمستان است ... ؟
در ریزش مداوم این برف
هرگز ندیدمت
زخم سیاه گونه ی تو
از چیست ؟
*
آن شال سبز را ز شانه ی خود بردار ،
در چشم من ،
همیشه زمستان است ...